نویسندە: آسو مینبری
برگردان: شهلا حاجیرحیمی
طی روزهای گذشتە، برخی از خبرگزاریها با انتشار تیتری، توجە عموم مردم را بە موضوعی مهم جلب کردند، مثل اینکە همسر ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور رژیم ایران در مصاحبەای با تلویزیون دولتی ونزوئلا اظهار داشتە: “چرا ما زنان باید مثل مردها زندگی کنیم، یا مثل آنها کار کنیم و درس بخوانیم. این خشونت است.“
اندکی تامل در سخنان این زن، تنها اثبات یک خصوصیت مهم است، آن هم نبود فهم و شعور. در عصری کە انسانها با هم و بدون اهمیت دادن بە جنسیت، تلاش میکنند پلەهای موفقیت را پشت سر بگذارند و تا موفقیتهایشان جایگاه کوچکی در این دنیای پهناور برای خود و شناخت و باز تعریف خود پیدا کنند، کسانی بە مثابە این موجود، کار کردن و درس خواندن زن، مثل مرد را خشونت مینامند ! گویا تاکنون چشم و گوشهایش را بر ظلم و ستمی کە همسرش و ماباقی آخوندهای جمهوری اسلامی بە مردم بیگناه روا داشتەاند بستە و اصلا نمیداند خشونت بە چە معنایی است.
رژیم از زمان بر سر کار آمدن و تلاش کردە است هیچ گونە مقام و ارزشی برای زن قائل نشود، درهمین راستا با استفادە از برنامە و توطئەهای گوناگون، زنان را از وجود و هویت اصلی خود محروم کردە است. شاهد بودیم کە چگونە از بدو بر سر کار آمدنش حجاب اجباری را بخشی جداناپذیر از زندگی زنان و دختران تعریف کرد و با آموزش ایدولوژیک تلاش کرد اینگونە افکار را در ذهنهایشان نهادینە کند، بە طوری کە بخشی چشمگیر از زنان، کماکان برای حفظ آن در تلاش اند. رژیم از راههای گوناگون تلاش کرد کە تعریفی نو از زن را گسترش بدهد، تلاش کرد این تعریف از زن را نهادینە کند کە دلیل وجود و خلقتش فقط برای ادامەی نسل است، دختر بە دنیا میآید کە در طول زندگی خدمتکار خوب خانوادەی مردسالار باشد و سالها عمرش را با پاکدامنی پشت سر بگذارد تا بتواند در اوج موفقیت مثل مادرش باشد! مطیع! نادان و بە دور از هرگونە معیار امروزی بودن. در واقع این گونە تعریف بدون هیچ تفاوتی تمام زنان جغرافیای ایران را فرا گرفت اما بە دلایل سیاسی و فرهنگی در بخشهایی مانند کوردستان بیشتر مورد توجە قرار گرفت، کە چمشگیرترین نمونەای کە قبلا هم در موردش گفتە شدە، کشتە شدن دختر کورد در پایتخت رژیم بر سر همین حجاب اجباری بود، چرا کە گفتە شد کە اگر ژینا کورد نبود و در پایتخت آخوندها بە دست نیروهای رژیم نیفتادە بود، شاید اتفاقی اینگونە رخ نمیداد، یعنی معیار کورد بودن ژینا، جدا از زن بودنش در این خشونت آشکار مشخص است، بە خاطر همین است کە جمیلە علمالهدی بدون توجە بە این موضوع، آزادی فردی زن و حقوق اولیەاش را در چهار چوب خشونت تعریف میکند.
آنچە در مدت ٤ دهەی گذشتە دیدە شدە است، تبعیض آشکار علیە زنان بودە است، تبعیضی کە در کتابهای درسی با عکس روی جلد کتابها آغاز شد و دختران و پسران را در دو گروه متفاوت تعریف کرد کە اگر روزی از روزها نزدیک همدیگر شوند دچار گناهی بزرگ میشوند، با ممنوع جلوە دادنشان برای همدیگر، از ابتدا موجب شد برخی هنجار در ذهنشان جایگزین شود کە تغییر و اصلاحشان بە مدتی طولانی نیاز دارد. دختران را بە بهانەی لطیف بودنشان از کارهای عملی دور کردە و پسران را بە گونەای تربیت کردند کە بتوانند هر گونە کار سخت و طاقتفرسایی را انجام دهند وگرنە مرد بوندشان خدشەدار می شود! همین تبعیض آشکار موجب شد جامعە بە دو بخش تقسیم شود، بە جای اینکە زنان و مردان مکمل همدیگر باشند و طبق خواست و علایق خود عمل کنند، راههای جداگانە در پیش گرفتند و وظایفشان را بە دو بخش زنانە و مردانە تقسیم کردند! بە مثابە دشمن تعریف شدند، آنهم با این منطق کە زن باید خانم خانە باشد و مرد صبح تا شب دنبال پیدا کردن لقمەای نان برای او. بە همین دلیل است کە کسی مثل همسر رئیسی در اوج نادانی و از این رو کە خودش ادامە دهندەی این تبعیض است، اشتغال و ادامە تحصیل برای زن را خشونت میداند.
در جامعەی ایران تقریبا همە بە گونەای قربانی اند، قربانی حاکمیتی کە بیشتر از ٤ دهە حاکمیت، جز درس حجاب و عفت و پاکدامنی برای زنان و سخت بودن برای مردان، چیز دیگری نداشتە. در حقیقیت تمامی رژیمهای توتالیتر بدین شیوە هستنند، برای اینکە بتوانند اندیشە و ذهنیت خود را بە مردم القا کنند، قوانین را بە شیوەای برنامەریزی میکنند کە جامعە مطیع آنها باشد، انسانهارا از هویت و خواستەهای خود دور کند تا آنگونە کە خود میخواهد رفتار کنند، اینجاست کە مردم قربانی این قدرت میشوند چرا کە بە احتمال روبرو شدن با حاکمیت، کیفر مرگ را باید متحمل شوند، بدون شک تحت این پرورش ئیدولوژیک بیشتر مردم حاضر بە قربانی شدند هستند نە مرگ!
جمهوری اسلامی اینگونە رفتار کرد، با توسل بە خشونت آشکار، جامعە را قانع کرد کە خود را مانند یک قربانی تعریف کند، بدین دلیل بیشتر مردم بعد از گذشت ٤ دهە، هنوز هم حاضر نیستند بە هیچ قیمتی بە مقابلە با این حکومت بپردازند. اما نکتەی مهم این است کە خود همسر رئیسی یکی از این قربانیان است، زنی کە بە دلیل خونخوار بودن همسرش در چهارچوب سیستم و قدرت ذوب شدە است و از هویت اصلی خود چە بە عنوان زن چە بە عنوان انسان محروم شدە است.
حاکمیت توتالیتر، فکر و ذهنش را درگیر کردە و آنگونە کە خود میخواهد کنترلش میکند، بنابراین از نظر او، همان چیز درست است کە حاکمیت میخواهد آن هم این است: زنی مطیع کە حقوق اولیە خود از جملە ادامه تحصیل و استقلال مالی را دشمن خود بداند و در معمولی ترین حالت فکر کند این یک خشونت است.
احتمالا سخنان جمیلە علمالهدی برای خیلی از مردم مهم نباشد و خیلی معمولی از کنارش رد شوند اما، فکر کردن و توجە کردن بە واژەها ما را وادار بە اندیشیدن میکند، اندیشیدن بە اینکە در کشورهای پیشرفتەی جهان، همسران مقامهای ارشد برای رسیدن بە جایگاه اجتماعی و علمی تلاش میکنند و در تلاشاند با بەروزرسانی افکارشان، زندگی و جامعە و کشورشان را ارتقا بدهند، اما در کشور بلا دیدەی ایران، همسران مسئولان خونخوار، بە همکاری همسرانشان میپردازند تا بهتر خون مردم را بمکند.
جمیلە و جمیلەها نمایندەی زنان این کشور میشوند و تریبون در اختیارشان قرار دادە میشود تا با کمال پررویی، حقوق اولیە زنان را جلوی چشم جهان خشونت بنامند بە بی سوادی و نادانی و عقب افتادگی خود ببالند، کە در قرن ٢١ و در حالی کە علم و دانش مبنای همە چیز است، سخنان کهنەی زمان عقب افتادگی را بازگو کنند و بە عقب افتادگی خود و کشورشان افتخار کنند.
جمیلە علمالهدی زمانی کە در مورد خشونت حرف میزند، آیا در واقعیت نمیداند خشونت چیست یا شکنجەی زنان و مردان، اعدام روزانەی مردم بیگناه و تجاوز جنسی بە زنان و دختران و صدها ظلم دیگر کە با تصمیم همسرش در حق مردم انجام میشود را خشونت نمیداند! جمیلە خانم، همسر ابراهیم رئیسی کە تنها یکی از نمونەهای درندگیش، اعدامهای سال ٦٧ است ، بهتر از همە میداند کە زیر پوست شهرهای ایران چە بە سر مردم بی گناه میآید، اما ثروت ملی کاری کردە است ایران را بە مثابە بهشت تجسم کند، سخن آخر این است، در زمانی کە همەی جهان، بە مدت٤٠ و چەند سال گذشتە، شاهد ستم جمهوری اسلامی بر مردم خود بودەاند، چرا باید بە موجودی کم فهم مثل همسر رئیسی یا هر زن دیگری در این حکومت کە آینەای تمام قد از بی کفایتی حکومت کثیف جمهوری اسلامی است، تریبون دادە شود و مشکلات زنان را پشت گوش بیاندازد و حقوق اولیە زنان را خشونت عنوان کند؟