مژگان علیپور
برگردان: کۆمار
بدون شک ژینا امینی تنها زنی نیست که حقوق حقەاش توسط سلطەگران جمهوری اسلامی نقض شده باشد وآخرین نفر نیزنخواهد بود. اما “قتل حکومتی” ژینای۲۲ساله درتهران وشروع انقلاب ” ژن ژیان ئازادی/ زن زندگی آزادی” نقطه عطفی برای مبارزه زنان درایران بوده وهمزمان یک تجربه دیگر برای زنان کورد درفرایند مبارزه ی برابری طلبی بود.
با درنظرگرفتن تجربه مان در یک سال پیش خواهیم دید که دیدگاه تنگ نظرانە و خودمحورانەی مرکز گرا یی بر ساختار سیاسی و اجتماعی ایران سایه افکنده است به شکلی که علیرغم حضور پرشور و حماسی زنان کورد درقیام ” زن زندگی آزادی” و نقش رهبری در اعتراضات ، زنان ایرانی نه تنها حضور زنان کورد را نادیده گرفته بلکه هویت اصلی ملی ژینا که کورد بود را از وی سلب کرده وفیمنیستهای مرکزگرا با عدم توجه به موضوعات ملی، جغرافیای زندگی، تاریخ، زبان و … با نام “مهسا” دختری ایرانی، ازاین موضوع سواستفاده کردند.
براین اساس میتوانیم بگوییم کە فیمنیستهای مرکزگرا در تلاشند کە تک هویتی نشان دادن را بر تمام ملل دیگر در ایران غالب کنند و همانطور که شاهد بودیم اتنیک غالب فارس، مبارزه زنان کورد برضد تبعیض جنسیتی را به منظور حذف وهمسطح کردن مبارزه تاریخی ملت کورد با حقوق ملی، دینی و زبانیشان به نفع خود به کاربرده و درایام قیام ژینا با محدود کردن خواست و مطالبات، مسئله حجاب را به عنوان مطالبه مشترک تمام زنان ایران پیش کشیدند و معتقد بودند که با اصلاحات سیاسی وتامین حقوق مدنی و بازگشت آزادی فردی مصائب و مشکلات مردمان ایران حل خواهد شد.
در واقع از اساس آنان به دنبال تغییرا ت بنیادی در ایران و اعتراف به کثیرالملل بودن ایران و حقوق ملیتهای دیگر نیستند، بلکه درفکر جا بە جایی قدرت هستند. با این اشارە کوتاە باید از خود پرسید کە واکنش زنان کورد بری مقابلە با سیاستی یکپارچە سازی هویت و محو دیگران چە باید باشد؟
اگرچە زنان کورد در مقایسه با زنان ملیتهای دیگر ایران بیشترین حضور را در جنبشهای سیاسی، اجتماعی و ابعاد مختلف دیگر داشته اند، اما به دلیل موقعیت اجتماعی وستم سیستماتیک این تلاشها و مبارزات پراکنده بوده و مبارزه شان فرمی متحد به خود نگرفته و زنان کورد تا کنون نتوانسته گفتمان فیمینیستی واضحی داشته باشد، به همین دلیل زنان کورد نیزعلاوه برمبارزهء ملی با درنظرگرفتن تفاوتها و ویژگیهای فرهنگی، اقتصادی وسیاسی خود لازم است فیمینیسم کوردی را به گونه ای جدید و درست تعریف کند که حامل تعریف هویت و تامین حقوق وی باشد.
ملت کورد در طول تاریخ خویش تحت تاثیرملت های فارس، عرب و … قرارگرفته که این تاثیرات در حوزه مبارزه برابری خواهی نیز به چشم میخورد همانطور که در بالاتر به آن اشاره کردیم از یکسو فمینیسم فارس محور در ایران برای یک فیمینیسم مرکزگرا و محو هویت زن کورد میکوشد، از سویی دیگر برخی از زنان درایران بخصوص در شرق کوردستان تحت تاثیر تفکر چپ، فیمنیسم کورد را درکنار مبارزه جهانی زنان قرار داده و به نام گسترش دادن این مسئله، بدون توجه به تفاوتها تفکر ملی گرایی را از مبارزه زنان کورد حذف میکنند که این نوع دیدگاه لطمه بزرگی به جنبش مبارزه زنان کورد وارد کرده است. برای مثال اعطای جایزه نوبل به خانم نرگس محمدی این خود اقدامی نابجا بود زیرا هزاران زندانی سیاسی کورد در ایران وجود دارند که محکومیت های بیشتری را متحمل شده اند. زینب جلالیان نمونه ای از زنان مبارز در بند است، اگر از دیدگاهی دیگر به رفتارواقدامات نرگس محمدی در دو سال پیش در تشکیل مستندی از وضعیت زندانیان سیاسی که تاثیر بسزایی نیزدر معرفی خود داشت نگاهی بیندازیم خواهیم دید که او از یک زندانی سیاسی کورد نامی نمیبرد و این درحالی بود که در همان روزها بحث محکومیت ناعادلانه خانم زارا محمدی و مژگان کاووسی بسیار داغ و مورد توجه بود، پس از اهدای جایزه رسانه ای قوی برای ارزیابی و پوشش جایزه وجود داشت. برعکس در اعطای جایزه ساخاروف به ژینا امینی نه خبری از آن حمایت های رسانه ای بود و نه خبری از آن خواهران فارس زبان.!
بنابراین زنان کورد باید در این زمینه آگاهانه عمل کنند و زمانی که از فیمنیسم کوردی و مبارزه زنان شرق کوردستان بحث خواهد شد باید با روحیه و دیدگاه کوردی به این موضوع بنگرند.
همچنینن با وجود تجربه هایی که داریم باید برای تعریف درست آن تلاش بیشتری کرد و از بیان اختلافات و تفاوت هایمان با زنان دیگر ملیت های ایران بیم و ترسی نداشته باشیم، زیرا در واقع آنچه مرز میان مارا مشخص میکند به تنهایی همان تفاوت های تاریخی مبارزه، زبان، و فرهنگمان نیست. و این نیز بدان معنا نیست که زنان کورد به تنهایی میتوانند برای رفع تبعیض جنسیتی در ایران مبارزه کنند، بلکه با شناخت و احترام به تفاوت های زنان ملیت های ایران است که آینده مبارزاتی در ایران روشن و امید بخش خواهد شد.چون مبارزه زنان کورد تنها برای برابری نبوده، بلکه موضوع هویت همواره موضوع اصلی مبارزات آنان بوده و معتقد است بدون حاکمیت ملی حقوق او به عنوان یک جنسیت نیز تضمین نیست. بنابراین مبارزه برای آزادی و برابری برای زنان کورد درهم تنیده است.
والاترین نمونه این مبارزه، انقلاب ژینا بود که با درنظر گرفتن همه ابعاد از زمان قتل ژینا تا به میدان آمدن وبه دست گرفتن رهبری جنبش توسط زنان، این اقدامات همزمان هویت طلبی و برابری خواهی بود. نظر ما این است که این بینش و تعریف میتواند ضامن استقرار حکومت دموکراتیک در ایران باشد.
از ابتدای حکومت جمهوری اسلامی در ایران، کوردها را تهدیدی برای انحلال و تجزیه ایران میدانستند، از این رو، نظام سلطە درایران از راه های گوناگونی سعی در محو هویت ملت کورد داشته و برای اینکار سرمایه زیادی را نیز به کار گرفته است اما جامعه مدنی دربرابرسیاستهای کورد ستیزمقاومت کرده وباایجا دسازمانها وانجمنهای مختلف به پایه های هویت ملی خدمت فراوانی کرده اند و زنانی چون زارامحمدی، مژگان کاووسی وفریده ویسی نمونههای زنده زنانی هستند که در حفظ این هویت مسئولیت بزرگی برعهده گرفتهاند و هزینههای زیادی برای آن پرداختهاند. بنابراین آنها این تبعیضها را در استقرار رژیم دیگری درایران نخواهند پذیرفت و بیشک مهر آنها در حوادث آینده بیشتر نمایان خواهد شد، همانطورکه پس ازقیام شرق کوردستان شاهد بودیم.
گرچه زنان کورد درچهارچوب تشکلها و احزاب و به عنوان فردی به خوبی نقش آفرینی کردهاند، اما به همه دلایلی که ذکرشد، این واقعیت انکارناپذیراست که زنان مرکزگرا همچنان تاحدودی به ویژه درسطح بینالمللی میدان را به دست گرفته اند. این وظیفه زنان کورد است که انقلاب زندگی را باهویتی کە دختر کورد ادامه دهند و روابط خود را با زنان ملیتهای مختلفت موجود عمق بخشند و روحیه همکاری را دربین آنها تقویت کنند تا ازآثارسلطهجویی تک صدایی کاسته شود.
به یاد داشته باشیم که انقلاب ژینا دستاوردهای بسیاری داشت که یکی ازآنها افزایش آگاهی سیاسی ملتها بود بر این اساس زنان کورد میتوانند دوستان خود را بیابند وازدشمنان خود بکاهند. نگاه جهان بینالملل به مسائل زنان در ایران بسیار تغییرکرده است که میتواند فرصتی برای زنان کورد باشد تا موضوع ستم جنسیتی وهمچنین ستم ملی را مطرح کنند. زیرا این مسائل برای زنان کورد درهم تنیده است.
اما برای تشدید این تلاشها و تشکیل گفتمان مشترک زنان کورد، تشکلهای زنان لازم است ابتدا سطح ارتباط و کار مشترک خود را دراین زمینه توسعه دهند. زیرا متأسفانه نتوانستند نقشی را که باید با هم ایفا میکردند تا متحدانه صدای زنانی که در خیابانها مبارزه میکردند درسطح جهانی باشند، اجرا کنند و این نیز خود لطمه دیگریست.
موضوع دیگراین است که به هسته اصلی مبارزات خود درشرق کوردستان بپردازیم، جایی که حوادث درآنجا رخ میدهد و حل میشود.
ظهورورهبری قیامها توسط زنان وشعارهای انقلاب ژینا درشرق کردستان برای اثبات میزان آگاهی مردم و دیدن قدرت و پتانسیلی که به ما میگوید نسل جدیدی برای تغییردرایران در خط است کافی است. نمونه بارز آن فشارهای رژیم بر فعالان مدنی درگذشته است که هرکدام به بهانهها و اتهامات مختلف احکام ناعادلانهای را برای آنها وضع کردهاند که درواقع برای سرکوب این صداهای آزادیخواهانه است.
دراین راستا باید گفت: که مبارزات زنان در ایران به ویژه درشرق کردستان وارد مرحله جدیدی شده است و زنان کورد لازم است یکپارچه با خوانشی معاصر، واقعبینانه و متحدانە به پیش بروند.