نویسندە نسرین یوسفزادە
برگرداندن شهلا حاجیرحیمی
زن، زندگی، آزادی شعاریست کە از سە واژە تشکیل شدە، نخستین واژە زن، نە بە عنوان جنس مؤنث بلکە مفهومی از جامعەای ستمدیدە است و در اینجا نباید واژەی زن را بە عنوان جنس ببینیم، بلکە واژەی زن نمود قشر ستمدیدە و زیردست است و الگو و مثالیست از جامعەی ستمدیدە ایران و مخصوصا شرق کوردستان کە بە مدت یک قرن تحت حاکمیت دو حکومت فاشیست و ضد انسانی پهلوی و جمهوری اسلامی بودە است.
زندگی، در واقع معنای این کلمە برای ما بە عنوان ملت کورد، زندگی عادی نیس، بلکە نمودی واقعی از خواستی برحق است کە در جامعەای همچون جامعەی ایران از آن سخن گفتە میشود. خواست ازادی و اسقلالی کە کلمەی آزادی بعد از کلمەی “زندگی” میآید و شعار زن، زندگی، آزادی را کامل میکند.
آزادی از دید این شعار چیست و چگونە معنی میشود؟ از نظر بیشتر مردم مخصوصا کسانی کە بە مثابە کورد و ملیتهای دیگر تحت ستم ملیتهای بالا دست دنبالەرو آیین بالادست نیستند، خواستەهایشان برای آزادی و زندگی آزاد بە شیوەای دیگر است. در برابر دنبالەروهای آیینها و ملیتهای بالادست کە مشخصا منظور ملت فارس است، خواستەی آزادی برای ملیت و پیروان آیین و مذاهب دیگر جامعە فرق دارد و هر یک بە شیوەای درخواست خود را ابراز میکند.
در بلوچستان کە بە آیین سنی باور دارند مردم زیر فشار زیاد اقتصادی و اجتماعی اند و ناچار بە قاچاغ سوخت هستند . در کوردستان بە خاطر نبود کار و سیستم ناکارآمد اقتصادی مردم ناچار بە کولبری و حتی کوچکردن بە شهرهای بزرگتر و کارکردن در این شهرها هستند. عرب های اهواز و آبادان هم با وجودی کە هنوز هم نشانەهای ویرانی جنگ هشت سالەی حکومت بعث و خمینی در شهرهایشان ماندە، از نظر اقتصادی و اجتماعی زیر فشارند.
در تهران بزرگ هم بخشی بە اسم حلبی آباد وجود دارد کە مثل این میماند از یک سیارەی دیگر آمدە باشند کە در مقایسە با مرکز شهر، گویی جهانی دیگر است. اینجاست کە باید از خود پرسید این آزادی و زندگی آزاد کە اینها میخواهند با دختری زیبا کە از بالاشهر تهران در صفحەی اینستاگرام خود میخواهد، همان آزادی و زندگی آزاد است؟
آزادی و زندگی آزاد برای هریک از این ملیتها فرق دارد، هریک آزادی را بە شیوەای معنی کردەاند بە معنایی کە زندگی آزاد مخصوص بە خواست خودشان باشد برای همین در این شعار همان گونە کە در موردش حرف زدیم واژەی زن همان واژەی جامعە را دارد.
نوال سعداوی در کتاب زن و حقوق زن در تاریخ تا هماکنون میگوید قدیمی ترین دستەای کە زیردست شدە و همیشە زیر فشار ماندە زن است.
از آن زمان کە زن را در خانە حبث کردند و میبایست زن پاکیزە و دوشیزە باشد تا در خدمت مرد و عبادتگاها باشد، این شد دلیل جدایی زن از جامعە و زن از لعاظ اقتصادی استقلال خود را از دست بدهد و همیشە چشمش دنبال کمک مالی از سوی مرد باشد و این شدە دلیل وابستگی زن بە مرد کە تا الان هم ادامە دارد.
مثالی کە میتوان بە آن اسارە کرد، کشور و جامعەی ایران است، دولت تا توانستە زن را مطیع خود قرار دادە است و هم در مورد آزادی و استقلال و هم اقتصاد مورد آزار و شکنجە قرار دادەاست.
در مثالی دیگر کە میتوان در مورد آن حرف زد و مقایسە کرد چ شباهتی بین زن و شعار زن، زندگی، آزادی و جامعەی ایران وجود دارد و میتوان درک کرد این واژە در میان این شعار تنها معنی جنس مؤنث را ندارد بلکە در مورد جامعەای زیر دست حرف میزند، کە مسئلەی آیین است.
در ادیان مخطلف زن را همانند دوست شیطان معرفی کردەاند کە با خوردن یک سیب کاری کردە است خدا، انسان یا همان آدم را از بهشت راندە و در همەی آیینها و ادیان مختلف زن مثل قشر دوم و چندم شناختە شدە و در ایران جدا از ادیان و مذهب شیعە کە آن هم شیعەی دوازدە امامی است، آیین و ادیان و مذاهب دیگر در ردەی دوم و سوم و چندم بە شمار میآید و حق هم میهنیشان نصف و خیلی وقتها کمتر از مذاهب بالادست دادە شدە است.
مثالی دیگر برای اثبات اینکە واژەی زن در شعار زن، زندگی، آزادی همان معنای انسان در جامعەی زیر دست ایران و جمهوری اسلامی را دارد، فرصت اقتصادی است، کە جامعەی زیردست درست هم مانند زن کە چشمانش بە دست مرد است برای تامین مالی جامعەای مانند جامعەی ایران کە چشمش دنبال رژیم و ملیت بالادست است.
وقتی استاد هیمن موکریانی شاعر نامدار کورد میگویند“تاکوو ژن ئازاد نەبێ سەرچاوەکەی ژین لیخنە” منظورش این است کە منبع زندگی، زن است و اگر زن زیردست و زندانی باشد جامعەای زیر دست را خواهیم داشت.