زنان ملل تحت اشغال رژیمهای ایرانشهری در داخل جغرافیای سیاسی ایران و بەویژه زنان کوردستان، در طول تاریخ راهی بس دشوار را از پستوی خانەها و سکون و انجماد، تا صحنهی حیات فعال اجتماعی و مبارزاتی را پیمودهاند. زنانی که پا به پای مردان، در تمام دوران سخت این جغرافيا ايستادگى كردند… در جنبشهاى سیاسی و اجتماعی، از تحریم تنباكو و نهضت مشروطه، از پس پرده، سربرآوردند و نشان دادند كه مىتوانند همچون مردان در عرصهى تحولات اجتماعى و سیاسی، ايفاى نقش كنند و با حضور پر رنگشان، در ايجاد و امتداد جنبشهاى معاصر رُل بازى كردهاند. اما همواره حقوقشان ناديده گرفته شده و سهمى از نگارش قانون و حضور برابر در عرصەی سیاسی و بەخصوص در پارلمان را نداشتهاند… و اين به معناى ناديده گرفتن نيمى از استعداد و توانمندىهاى يک جامعه در رسیدن توسعە و شکوفایی آن جامعە است. با اين وجود، زنان از حركت بازنايستادەاند و اميدوارانه در صحنەى مبارزه براى به رسميت شناساندن حقوق نيمى از شهروندان به عنوان هم جنسانشان بودهاند… از اين رو در انقلاب سال ٥٧ ملل داخل جغرافیای ایران براى احقاق حقوق ناديده گرفته شده؛ با مشاركت بالاى خود نقش مهمى را ايفا كردند. اما جمهورى اسلامى كه با وعدەهای توخالی از جمله برابرى و عدالت بر سر كار آمده بود، به سرعت ماهيت ضد زن خويش را آشكار ساخت و با تصويب قوانين زن ستيزانه راه را براى حذف و سركوب زنان در عرصەی سیاسی، اجتماعی و حتى محيط خانه نيز، هموار ساخت.
زنان كه خيلى زود ماهيت ضد زن و جنون آميز جمهورى اسلامى را کە از تفکرات متحجرانەی 1400 سال پیش نشات گرفتە بود را شناختند؛ از همان سالهاى ابتداى استقرار رژيم آخوندى، كوشيدند تا با بلند کردن صدای خود و با راهپيمايى عليه حجاب اجبارى، صداى اعتراض شان را به گوش حاكمان رژيم آخوندى برسانند و تسليم فشارهاى سيستميک و سيستماتيک رژيم نشوند. زنانى كه در طول ٤٤ سال گذشته همواره پيشگامان تحولات ساختارى در اين جغرافياى کثیرالمله بودەاند و فرياد حق طلبىشان لرزه بر تن حاكمان انداخته و با نافرمانى هاى مدنى بنيان حكومت ايدئولوژيك جمهورى اسلامى را نشانه رفتەاند؛ چرا كه از ابتداى انقلاب ملل داخل این جغرافیا حقوق زنان ناديده گرفته شده بود و اکنون نیز بر این نکتە واقفند و به صراحت نيز اعلام داشتەاند كه اگر حکومت شان ضربهاى بخورد، از سوی زنان و براى احقاق حق شان است “اگر انقلاب جمهوری اسلامی ایران ضربەاى بخورد از ناحيەى زنان است” (وحيد احمدى. وزير كشور ٨/٩/١٤٠٠). حكومت به خوبى از تاثیر گذارى زنان در پيش بردن گفتمان آزادى خواهى آگاهاست ؛ پس در طى اين سالها از هيچ تلاشى براى سركوب و حذف زنان فرو گذار نكرده است، از اسيد پاشىهاى مکرر گرفته تا حمله به زنان دوچرخه سوار و… از تعرض و خشونتهاى جنسى، در فضاهاى زير نظر رژيم چون بازداشتگاهها گرفته تا شليک هدفمند به اندام جنسى زنان در خيزش “ژن، ژيان، ئازادى” و انقلاب ژینا.
حال نیز، این رژیم سرکوبگر و زن ستیز، در جدیدترین پروژەی خود، يعنى حملات سريالى به مدارس دخترانە و دختران دانش آموز مىكوشد تا با يک تير، دو نشانە را هدف قرار دهد؛ نخست انتقام مشارکت پررنگ دختران دانش آموز در انقلاب “ژن، ژيان، ئازادى” را بگيرد كه با برداشتن و چرخاندن روسرى هايشان (نماد حضور محكم حاكميت در زندگى روزمره زنان) ايدئولوژى حاكم را به سخره گرفتند و با حذف نمادهاى حكومتى از كلاسهاى درس و مدارسشان، سهم با شكوهى در انقلاب داشتند و تصاويرى به ياد ماندنى را خلق كردند و ديگر خفه كردن صداى زنان در نطفە! از همان سنين نوجوانى، همان جايى كه اولين ايدههاى آزادى خواهى جوانه مى زند؛ تا با ايجاد رعب و وحشت، دختران را از تحصيل علم و دانش و رسيدن به آگاهى بازدارند؛ چرا كه جرقەی انقلاب ژینا، از طرف زنان آگاهى زدە شد كه عرف مردسالار جامعه را پس زدند؛ انقلابى كه به گواه بسيارى، از باشكوه ترين بازنمايىهاى قدرت سياسى زنان و مشاركت اجتماعى آنان در راه دستيابى به دموكراسى بوده است… و جمهورى اسلامى كه هميشه از اين آگاهى جمعى در هراس بوده و كوشيده است تا با برنامەریزی و تشويق ساختارمند كودک همسرى زنان را به پستوى خانه بازگرداند؛ اين بار نیز با ترفند دیگری و با حملات گسترده به دختران دانش آموز كه ٢٥ استان كشور را درگير خود ساختە؛ در پی آن است کە علاوە بر ایجاد رعب و وحشت از منبعى ناشناخته، به زنان تفهيم كند كه فضاى اجتماع براى آنان ناامن است، تا آنان را در حصار خانه محبوس سازد.
اینکە چرا جمهورى تروریست اسلامى متهم رديف اول اين پرونده است، علاوه بر سوابق و الگوهاى زن ستيزانە در طول عمر دیکتاتوری اش كه حمله به دختران دانش آموز هم از همان الگو پيروى مى كند؛ به پيگيرى نشدن اين موضوع مهم و ناشناس ماندن عاملان اين حملات نيز بر مى گردد. سوال اساسی اینجاست؛ چطور رژيمى كه در گذشتە از جلسە کاملا سری د.صادق شرفکندی دبیرکل سابق حزب دموکرات کوردستان ایران با دیگر رهبران و شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون این رژیم آخوندی در کشور آلمان مطلع مى گردد و عمليات تروریستی در دنياى غرب انجام مى دهد، یا عبدالمالک ريگى را در سفری کاملا سری و محرمانەای بە کشور همسایە (پاکستان) از آسمان ایران به زمين مى نشاند و میرباید؛ يا مورد روح الله زم، كه وى را با حیلە به کشور ترکیە و سپس عراق مى كشانند و میربايند و در نهايت به دار اعدام مى آويزند و کارنامەی خود را سیاەتر از پیش میکنند؛ يا اکنون از روى ويديوهاى کوتاه و ناواضح منتشر شده افرادى را كه در پى دفاع مشروع از خود با تروريستهاى سپاه پاسداران و بسيج درگير شدەاند را در كمتر از ٢٤ ساعت شناسایی و دستگير مى كنند؛ اما در شناسايى و دستگيرى عاملين حملات سريالى به مدارس و دختران دانش آموز کە بنا بە گزارش وزارت بهداشت خود رژیم، بیش ١٣ هزار دانش آموز دختر را در بیش از صد مدرسە، روانەی بیمارستان ساختە؛ عاجز هستند! در این رابطە لازم است كه به بطن جامعه و باورهاى عموم نيز ارجاع دهيم؛ به عنوان مثال بە صحبت هاى آن دانشجوی شجاع، کە در نشست سعید جلیلی، نمایندە خامنەای در شورای امنیت ملی رژیم کە در دانشگاه “چمران” اهواز و در روز ١٥ اسفند ١٤٠١ برگزار شد، اعلام کرد: “اگر میگویید مسمومیتهای دختران دانش آموز در مدارس کار خودتان نیست، پس خیلی بیعرضه هستید که نمیتوانید امنیت بچهها را تامین کنید”. مگر نه اينكه اوايل خيزش “ژن، ژيان، ئازادى”، از روى فيلمهاى دروبينهاى مدار بسته مدارس، دختران دانش آموزی كه عليه حكومت شعار داده بودند را شناسايى، توبيخ، اخراج و بعضًا بازداشت كردند… حال چطور نمىتوانند براى اثبات حقانيت خود نيز كه شده، از روى فيلمهای همان دوربينها اقدام به شناسايى عاملين مسموم سازى همان دختران دانش آموز در مدارس كنند؟
آيا همين ادلەای بر دست داشتن رژیم در حملات شیمیایی بە دختران دانش آموز نیست؟
حملاتى كه با توجه به گستردگى آن، طراحى و اجرايشان بدون هماهنگى نيروهاى حكومتى را غير ممكن و دور از ذهن مىنمايد و ما را به اين نتيجه مىرساند كه به طور حتم پاى ماموران حکومتی و نيروهاى آتش به اختيار خامنەای در ميان است؛ چرا کە ارتباط دادن اين حملات به عوامل خارجى، ضد انقلاب ها و نيروهاى خود سر هم سناريويى نخ نماست و ذرهاى از گناه و قصور حكومت نمىكاهد… زیرا ناگفتە پیداست کە مسئوليت امنيت و حفظ جان تمامی شهروندان بر عهدەی حکومت و شخص اول این مملکت یعنی علی خامنەای است. و این سران نظام هستند کە باید توضیح دهند؛ چگونە افرادی آزادانە و مواد شیمیایی در دست، شهر بە شهر را می گردند و همزمان در شهرهای چندين استان جغرافیای ایران، اقدام به مسموم سازى دختران دانش آموز می نمايند؛ چه كسانى مىتوانند به راحتى به اين حجم از مواد شيميايى دسترسى داشته باشند؟
پس این امنیت پوشالی کە مدام بر فرق سر مردم می کوبند کجاست؟
آرى، جمهورى تروریست اسلامى در حال انتقام گيرى از زنان و دختران است؛ همان زنانى كه ستون و پايههاى نظام ايدئولوژيكش را به لرزه درآوردند، همان زنانى كه اجازه ندادند هيچ آخوندى بر جسم بى جان دخترشان ژينا نماز بخواند و با رقص روسرى هايشان در هوا، انقلاب “ژن، ژيان، ئازادى” را از شهر كوچک سقز کوردستان به گوشه گوشەی ایران صادر کردند.
ژن، ژیان، ئازادی
زن، زندگی، آزادی